پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 323
نویسنده : لیلی رس

تنهایی همین است 

تکرارنامنظم من بی تو 

بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم




نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 339
نویسنده : لیلی رس

از کسی نپرس خوشبختی کجاست؟

تو بازی کن

نویسنده خداست

 




نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 339
نویسنده : لیلی رس

قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم.... 

 قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی!

 ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...

 

هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، 

این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟

 

قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، 

از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، 

بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود.

 باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، 

دراز بکشد نی لبک بزند, با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.

 یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.

 

قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا،

 قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، 

بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های قوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...

 

تا به حال بیل زده‌اید؟

 باغچه هرس کرده‌اید؟

 آلبالو و انار چیده‌اید؟

 کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.... 

 

این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان,

 برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، 

اما برای ساعت پشت ساعت، 

روز پشت روز،

 شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.!!!!!

 

قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال صبح خوانی کنند. 

آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.....

 

من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، 

بشود همه دار و ندار زندگی مان، 

همه دغدغه‌زنده بودن مان,

همه دغدغه‌ زنده بودن ....

 

قرار نبوده کنار هم بودن ، 

این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد......

 

قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستارهها نخوابیده باشیم.....

 

قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم....

 قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد....

 

قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...

.... 

چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم،

 اما همین قدر می‌دانم که این قرار نبوده هایی که برخلافشان اتفاق افتاده،

 همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...

آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم،

 از هیچ چیز راضی نیستیم، 

اما سر در نمی‌آوریم چرا!




نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 376
نویسنده : لیلی رس

آن دو بیت چشم توخیام را دیوانه کرد

خانه و کاشانه عطار را ویراه کرد

مثنوی های لبت را شصت من کاغذکم است

مولوی با شمس را با یکدیگر بیگانه کرد

هرچه شاعر بود وهر صاحب مقامی عاقبت

سرخوش از چشمان مست راهی میخانه کرد

گیسوانت را مده هر دم به آغوش نسیم

موج گیسویت شرار اندر دل پروانه کرد

عشوه طنازیت را حافظ شیراز دیدو گفت خوش بحال معشوقی که زلفت شانه کرد.




رقص آذربایجانی
نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 306
نویسنده : لیلی رس

رقص آذربایجانی




معمار بودن
نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 315
نویسنده : لیلی رس

حالا که روی مریخ آب پیدا شده کاش مریخ را مثل زمین به گند نکشند :

خیلی خوشگل  دوتا آدم حسابی ببرن آنجا که بشوند آدم و حوا مریخ

ترجیحا معمار باشند ...

و فرزندانی تربیت کنند که یکدیگر را به جای کشتن ببخشند...

دونفری که موسیقی بدانند وبه برابری جنسیتی معتقد باشند...

دو نفر که بی خوردن سیب بی آنکه نفرین شوند و نفرینشان

پشت سر هزاران نسل بماند

مثل ادم بروند زندگی عاشقانه شان را شروع کنند و مریخی

بسازند که کبوتر هایشان پیدا باشند .




تنهایی
نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 330
نویسنده : لیلی رس

روزها را نمی شود به تنهایی سپری کرد .

باید کسی داشته باشی تا ساعت هایه ملال آور را به پایان برسانی.

کسی که از جنس خودت باشد نگاهت را بخواند

بغض صدایت را بفهمد

باید کسی را داشته باشی تا دستانت را در دستانش  بگذاری و تمام شهر را قدم بزنی.

کسی که در کنارش زمان و مکان را از یاد ببری.

این روزها به تنهایی تمامت می کنند

اما تمامی ندارند ...

                                                                                 روز هاتون خالی از تنهایی

 




ذکر 30ساله
نوشته شده در جمعه 9 بهمن 1394
بازدید : 340
نویسنده : لیلی رس

عارفی ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت:استغفر الله.

مریدی به او گفت:چرا این همه استغفار می کنی ما که از تو گناهی ندیدیم.

جواب داد:۳۰سال استغفار من به خاطر یک الحمدالله نابجاست !

روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته  پرسیدم :حجره من چه ؟

گفتند : مال شما نسوخته ...

گفتم : احمدالله ...

معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!

آن احمدالله به خاطر خود خواهی بود نه خدا خواهی.




صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد